خــــــــــــــ ــــــــــد ا خدایا تنها تو را دوست دارم و از تو یاری می جویم.......
| ||
|
گفتگو با خدا خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم. خدا گفت: پس می خواهی با من گفتگو کنی؟ گفتم: اگر وقت داشته باشید. خدا لبخندزد و گفت:وقت من ابدیست, چه سوالی در ذهن داری که می خواهی بپرسی؟ گفتم:چه چیز بیش از همه شما را درمورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد: اینکه آنها ازبودن درکودکی ملول می شوند وعجله دارندکه زودتر بزرگ شوندوبعد حسرت دوران کودکی را می خورند اینکه سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند وبعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند اینکه با نگرانی نسبت به آینده فکر می کنندو زمان حال را فراموش می کنند آنچنان که دیگرنه در آینده زندگی می کنند و نه در حال اینکه چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و آنچنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند. خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم بعد پرسیدم: به عنوان خالق انسان ها می خواهید آنها چه درس هایی را از زندگی یاد بگیرند؟ خداوند دوباره با لبخند پاسخ داد: یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند یاد بگیرندکه ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد یاد بگیرند که نمی توان دیگران رامجبور به دوست داشتن خود کرد اما می توان محبوب دیگران شد یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانند زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان دارند ایجاد کنند و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد با بخشیدن , بخشش یاد بگیرند یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند و یاد بگیرند که من اینجا هستم همیشه نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |